یادش بخیر... 15 سال پیش این حدودها! کلاس اول دبیرستان امام صادق(ع) بودم. اولین بار بود اسم " لیله الرغایب" را شنیدم. خدا خیرشان بدهد مسولین مدرسه را! دعوتمان کردند به روزه. البته اجباری نبود. شبش هم افطاری مشتی! بعد از افطار هم هرکس دوست داشت میرفت نماز خانه و اعمال این شب را انجام میداد. بماند که سال چهارمی ها شیطنت می کرند و برق را قطع می کردند و ماکلی می خندیدیم! داشتم به این فکر می کردم که باید در عبادت به شیرینیش نگاه کنیم و نه به سختیش. شاید آنقدر که ولن تاین را با آب و تاب تعریف کردیم "شب آرزوها" را اینگونه تعریف نکردیم. شاید دیده باشید در تبلیغات هتل ها یا رستورانها: یک شب زیبا و به یاد ماندنی! اقامتی خوش در هتل....! غذایی د...